محدثه جونمحدثه جون، تا این لحظه: 11 سال و 10 ماه و 12 روز سن داره

محدثه؛فرشته کوچولوی ما

واکسن هجده ماهگی و این روزها...؛

سلام خدمت دختر عزیز و مهربان؛ محدثه کمی دیر شد ببخشید آخه مامانی درگیر امتحاناتم هستم. از شب قبل واکسن اضطراب شدیدی داشتیم و دعا می کردیم که واکسن برای تو دردی نداشته باشه. صبح روز 92/10/03 که برای واکسن خواستیم بریم، خیلی خوشحال بودی و فکر کردی داریم می ریم "ددر" وقتی من و شما به همراه مامانجون رسیدیم "خانه بهداشت" اونجا ک گریه بچه هارو دیدی تازه فهمیدی چ خبره. تو بغل مامانجون خودتو سفت و محکم گرفتی و شروع کردی به بهونه گرفتن آخه به قول معروف این واکسن ی "شاه واکسنه" ،خلاصه به هر زحمتی بود دست و پاهاتو گرفتیم و واکسن زدی با وجود اینکه تمام دلم آتش گرفته بود ولی خب دختر گلم این یکی از نیازهای ضروری بود و باید انجام می شد. او...
12 دی 1392

دومین شب یلدای دخترم

دومین یلدا محدثه عزیزم  عروسک قشنگم دومین شب یلدا وزمستان هم در کنارت آمد و چه لذت بخش است گرمای حضورت در این هوای سرد ودر این شب طولانی. دخترکم امسال شب یلدا به خونه ی باباحاجی و مامان جون رفتیم که دایی مهدی و خاله فاطمه و نیکا جونی وعمو ولی...و زن عمو هم اونجا بودن خیلی خوش گذشت. قربون دختر قشنگم     اینم عکس شما با نیکا جونی که اولین یلداش بود    لبخند شیرینت .......برق نگاهت ...............شور شیطنتهایت در زندگیمان جاریست هر لحظه اش تازه تر از پیش.   عاشقانه دوستت داریم امید زندگی.....................هزاران بار شکرت.  دومین یلدا زیبایت مبارک باد ای شیرین تر از...
2 دی 1392
1